پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

ღ وروجک خونه ي ما ღ

پارسا و اولین بیماری

1390/3/5 9:10
نویسنده : مامان پارسا
520 بازدید
اشتراک گذاری

مامانم نمیخواست این پست و تو وبم بذاره چون یاد آور روزای خیلی خیلی زجرآور و بدیه براش ولی خوب یه دفعه تصمیم گرفت که بنویسش چون بلاخره جزء خاطرات زندگیه من بحساب میاد و مامان جونی منم هر اتفاقی واسم بیفته حتما اینجا مینویسهدروغگو

وقتی سه روز بعد از تولدم یعنی چهارشنبه ١٣٨٩/٩/١٧  من و مامان مرضیه و بابایی و مامانی رفتیم بیمارستان واسه چکاپ دکتر به بابا یاسرم گفت که بیلی روبین خونم ١٤ و باید بیمارستان بستری بشم مامانیم زد زیر گریه و بابایی هم که همیشه در برابر این حربه ی مامانی زودی خلع سلاح میشه راضی شد تا منو بیارن خونه و خودشون ازم مراقبت کنن،بعدم با یه شرکت اجاره تجهیزات پزشکی تماس گرفتنو امکانات لازمو اجاره کردن ولی سه روز بعد که برای تست مجدد رفتیم جواب تستم بیشتر شده بودو اینجابود که مامانیم دیگه اعتراضی نکردو من بیمارستان بستری شدم

                                                              

دو روزه خیلی خیلی بدی واسه من و مامانیم بودبخش نوزادان همراه قبول نمیکردومامانی هم تازه عمل سزارین انجام داده بود  تازه منم که نی نی بودم و نمیدونستم نباید مامانیمو اذیت کنم بدقلق شده بودمو تو دستگاه نمیخوابیدم مامانم بایدم بالا سرم می ایستادواز لای در دستگاه دست منو میگرفت و برام لالایی میخوند تا بخوابم ،مامان مرضیه مهربونمم تو روز کوچولو کوچولو میومدن بهمون سر میزدن و میرفتن خلاصه که یادآوریشم خیلی سختهگریهگریه

ولییییییییییی مامان بنده اینجا هم از ثبت خاطرات غافل نبودن

هیچ مادری غم فرزندشو نبینه(آمین)

بمیرم برات مامانم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ریحانه
26 خرداد 90 22:19
سلام عزیزم دختر من هم زردیش بالا بود اما من دستگاه فتوتراپیو اجاره کردم خیلی سخته درکت میکنم خانمی منم عکسهای ریحانه رو زیر دستگاه گذاشتم دوست داشتی به وب ما هم سر بزن خوشحال میشیم