پایان غیبت کبری و عذر خواهی از یک دوست
یکدست جام باده و یکدست زلف یار رقصی چنان میانه ی میدانم آرزوست برای قبیله ام که در انتظار آزادی ست ودر عطش جرعه ای آب خوش در آبادی ست  ...