روزمرگیهای پارسا خان
سلام به همه ی دوستای خوبم
سلام به روی ماه گل پسرم پارسا
این روزها از لحاظ جسمی اصلاًحال خوشی ندارم،یه ضعفی بطور دائم توی بدنمه که حس و حال هر کاری رو ازم گرفته حتی بازی کردن با توروچندروزیه که تو هم خیلی بهانه گیر شدی و نق نقوشاید میخوای دندون در بیاریبهر حال که اوضاع این چند روز قمر در عقربه
با تمام این توصیفات وقتی به وب بقیه دوستات سر میزنم واقعاً وجدان درد میگیرم و بلافاصله تصمیم میگرم برات یه آپ جدید بزارم ولی خوب حکایت ما هم شده مثل توبه کردن بعضی آدمها(توبه کردم که دگر می نخورم ............ بجز از امشب و فردا شب و شبهای دگر)
امروز که داشتم عکسای دوربینو نگاه میکردم تصمیم گرفتم از بازی کردنات یه آپ بزارم،هر چند که بازی کردن شما با اسباب بازیهاتون بیشتر ازنیم ساعت طول نمیکشهمگر اینکه بازی تحرکی داشته باشه مثل اسب سواری یا لاک پشت سواری که در اینصورت باید یکی بایسته کنارتون و مواظبتون باشه
اینجوریاس که بنده شدم خانوم جغده و شبا که شما میخوابید فعالیت کاریه من شروع میشه
همیشه دوست داشتم یه پسر بچه ی شیطون داشته باشم که ار دیوار راست بالابرهولی الان میبنم که آرزوهای آدم یه وقتایی چه کارایی دست آدم میده هاااااااااااااااااااااااااااا
با همه ی این حرفا من عاااااااااااااااااشقتم،عاشق خنده هات،ذوق کردنات،مو کشیدنات،صدا دراوردنت ،شیطونیات(واقعاً یک جا بند نمیشی)و.........................انقدر عاشقتم که گاهی اوقات بابایی بهت حسودی میکنه
ادامه داااااااااااااااااااااااااااااااارد
لاک پشت سواری،از روشن خاموش شدن صفحه ی روش و آهنگش خوشت میادوکلی میری تو فکر
تاب سواری
اتاق خاله ساره رو خیلی دوست داری،کلاًمیونت با خالتون عالیه و هر وقت میبینیش کلی ذوق میکنی
اتاق خاله جونی
رفتن زیر این میزم دوست داری و هر بار که میری مامان مرضیه کلی حرص میخوره که اون زیر خطرناااااااااکه
بالاخرررررررررررررررررره تموم شد
تا بعععععععععععععععععععد