پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

ღ وروجک خونه ي ما ღ

مامان وباباو پارسا رفتن به ........

1390/7/16 21:50
نویسنده : مامان پارسا
3,471 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوستای خوب ومهربونم،خوبین؟ماچ

من و بابایی وپارسا برای اولین بار سه شنبه 1390/6/21به قصد یک مسافرت دو روزه ی سه نفره به سمت چالوس راه افتادیم،تا برسیم چالوس پارسا خواب بودخواب برای صبحانه رسیدیم چالوس رفتیم کافه ی ساحلی رادیو دریا صبحانمون رو خوردیمخوشمزه(خیلی چسبید)و صبحانه ی پارسا رو هم دادملبخند

تا اینجا ی مسافرتمون همه چیز ایده آل بود هوای عالی،صبحانه ی دلچسب،مسافرت عشقولانه و یه پسر آرومه دوست داشتنیقلب ولی چشمتون روز بد نبینه که پارسا بعد از صبحانه خوردن بنای بد قلقی رو شروع کردو به هیچ صراطی مستقیم نشد که نشد ما هم سریع حرکت کردیم به سمت رامسر ویلای خانوم حمیدی تو خ کازینو که پاتوق همیشگیمونه

برای ناهار بابایی پیشنهاد داد که سلمانشهر لب ساحل از اکبر جوجه غذا بگیریم و بعد از ناهار بریم رامسر

بعد از سفارش ناهار شما وحشتناک گریه کردی و من از ترس اینکه برات مشکلی پیش اومده باشه داشتم میمردم گریهو تو همون چند دقیقه بارها خودم رو مؤاخذه کردم که چرا بدون مامانمو ساره اومدم سفرناراحت

خلاصه اینکه شما حالتون بد شد سبزو............

با کمک بابایی لباسهاتو عوض کردم و به بابایی گفتم که از همینجا بر میگردیم خونه یاسرم قبول کرد،بعدش بهت شیر دادم شما آروم خوابیدی خوابولی من زدم زیر گریه گریهبابایی که دید من حسابی ترسیدم و هول کردم گفت بریم یذره لب دریا بشینیم بهتر که شدی راه میافتیم میریم خونهافسوس

کریر شمارو برداشتیم همینکه نشستیم رو زیر اندازمون بارون شروع کرد به باریدن کلافهشما رو سریع رسوندیم به ماشین که دیدم بللللللللللللللللله شما بیدار شدین ولی خدارو شکر خوش اخلاقیو داری میخندیماچ

 

     

                                                             و

 

تا بابایی بره ناهاری که سفارش داده بودیم رو بگیره و بیاد بارون بند اومده بود(من اصلاً زیر بارون موندن و راه رفتنو دوس ندارم)

شما هم سر حال و خندون داشتی با گربه تون بازی میکردین ،این شد که تصمیم گرفتیم بریم سمت رامسرهورا

حدود ساعت 8 شب رسیدیم ویلای خانوم حمیدی

انقدر روز بد و خسته کننده ای رو گذرونده بودم که حوصله ی هیچ جا رو نداشتم برای همینم شب اول رو فقط استراحت کردیمخواب

فردا صبح رفتیم سمت جواهر ده خیلی خوش گذشت،شما هم خیلی آروم  و شاد بودیماچ

                                                         و

                                                      و

ودوبااااااااااااااااااااااره بارون قهر

به قدری خسته شده بودی که زود خوابت برد

یکراست رفتیم ناهار گرفتیمو پیش به سوی خانهخوشمزه

این وسط بابایی چشم به آسمان دوخته بود تا بمحض آفتابی شدن هوا با شما به دریا بره که انگار آسمون هم قضیه رو فهمیده بود دم به دقیقه و به هر بهانه ای گریه ای سر میداد و دل نازک یاسر ما رو میشکستچشمک

حدودای ساعت 3 بود که بابایی با ذوق فراااااااااااااااااااوون اومدو گفت که هوا ساف شده و میشه رفت تو آب خلاصه از من اجازه ندادن و ازبابا خواهش کردناز خود راضیو بالاخره من تسلیم شدم البته فقط برای چند دقیقه به شرط اینکه هوا همینجوری بمونه

واما شما هم خیلی زود با دریا اخت شدی و معلوم شد که مثل مامانی و بابایی عاشق دریاییقلب

اولین لحظه ی آشنایی پارسا و دریا

                                                               و

                                                         و

                                                                و

                                                                  و

زود اومدی بیرون و لباساتو عوض کردیمقلبماچ

وبسرعت رفتی بغل بابایی برای بازی حتی اجازه ندادی جوراب پات کنمعصبانی

بالاخره گرسنه شدی و بازگشت ما به خونه

پنج شنبه ساعت 11 هم بمقصد تهران،رامسررو ترک کردیم

نمیدونم واقعاًاین آقا بازه انقدر خوشمزست که شما رو به این حال و احوال در اوردهتعجب

وخدارو شکر چون برگشتمان با دو راننده بودیم بابایی اصلاًاحساس خستگی نکرددروغگو

جاده بسیار شلوغ بود و ما مسافت سه چهار ساعته ار چالوس تا خونه رو 7 -8 ساعت توراه بودیمناراحت

بین راه هم بعد از نمک آبرود از فروشگاه های تاروپود و مهرگان و گپ هم که حراج کرده بودن یه خرید کوچولو کردیم.

چند تا عکس هم تو ادامه ی مطلب هستماچ

تابععععععععععععععععععععععععععدماچبای بای

 

 

 

 

                                                     و

                                                    و

                                                         و

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (71)

مامان نازترین نینی دنیا
3 مهر 90 1:38
ای جان چه نازه این پارسا کوچولو خدا حفظش کنه واسه مامان و باباش.
مامان نيروانا
3 مهر 90 9:40
بَه به اين سفر پرماجرا ! همينجوريه ديگه بچه داري خواهر! مامانم ميگه بچه داري سرِ داري. خوبه كه با همه ي زير و بم هاش آخرش يه خاطره ي خوش برا آدم ميمونه. ايشالا پارساجون هميشه سالم و تندرست باشه. ميگم خاله چه جرأتي كردين بچه رو اينجوري تو دريا رها كردين، ولي كِيفور شده حسابي نه؟ خيلي عكساي بامزه اي گرفتين. ماشالا به گل پسر. مواظبش باشين حسابي و مرسي كه به ما سر زدين. به اميد دوستي هاي بيشتر


ممنون عزیزم
بابا محسن
3 مهر 90 9:47
انشالله همیشه به سفر و خوشگذرونی .
ما که امسال حسرت شمال رفتن مونده به دلمون .. نمیدونم چرا جور نمیشه ! خودتون که مستحضرید ...
اما از عکسها لذت بردم دستتون درد نکنه .
اما رانندگی اونجوری نه ...! لطفا



سلام
منم خیلی با پشت فرمون رفتن پارسا نیستم ولی ژستش پشت فرمون انقدر قشنگه وانقدر جدی می ایسته تا بتونه به جلوی ماشین هم دید داشته باشه گه گاهی آدمو بهوس میندازه که بهش اجازه ی اینکارو بدیم)))))))))
مامانی طاها
3 مهر 90 10:42
الهی همیشه به گردش و تفریح



ممنون
مامان آريا
3 مهر 90 11:06
عزيزم هميشه به گردش عكسا خيلي ناز و خوشگلن بوس براي پسر شجاع سوار كارم
ماماني دلت مي ياد بارون و قدم زدن زير بارونو دوست نداشته باشي


نمیدونم چرا اصلاًزیر بارون بودنو دوست ندارم دلم میخواد تو هوای بارونی فقط از پشت پنجره نظاره گر بارون باشم حتی دوست ندارم تو ماشین در حال رانندگی باشم(((((((
javadghk
3 مهر 90 12:00
سلام مامان پارسا
امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه این سفر و خسته نباشید.
آقا پارسا هم که ماشالا برای خودش راننده خوبه
ماشینوتنم پراید خودم کشف کردماااااااا
ایشالا همیشه به خوشی



آفرین معلومه شما حرف گوش کردین و ترشی نخوردین که انقده باهوووووووووووووووووووشین
مامان ارميا
3 مهر 90 12:27
هميشه به سفر. خوش گذشت؟ چي ميشه اين ني ني ها يه كمي راه بيان و گريه نكنن. البته پارسا جون حتما دلش درد مي كرده كه حالش هم به هم خورده. طفلي. مامانش مواظبش باش. چه اسب سواري هم كرده.


نمیدونم چرا حالش بدشد،خدارو شکر که بد حالیش خیلی طولانی نشد
مامان ریحانه
3 مهر 90 12:54
سلام خوشحالم که طلسم شکسته شد و بالاخره آپ کردی
همیشه گردش و شادی ایشالا همیشه شاد باشید و دل خوش
عکسها هم خیلی قشنگ بودن دلم دریا میخواد



ممنون عزیزم
محمد
3 مهر 90 14:01
امیدوارم که بهتون خوش گذشته باشه . اتفاقا زیر بارون بری ودعای فرج امام زمان (عج) را بخونی های حال میده .
پارسا رو ببوسید


ممنون که اومدین
مامان ریحانه
3 مهر 90 14:20
یادش بخیر جواهر ده وقتی تازه عروس بودم با شوشو رفتیم ماه عسل حسابی خوش گذشت
یادش بخیر
عکسها منو برد به اون روز که رفتیم جواهر ده راستی آش اونجارو هم خوردینما که گیرمون نیمد میگن آش های جواهرده خیلی خوشمزه ست


خداروشکر که خاطرات خوبی رو برات زنده کرده عزیزم
ما آش اونجا رو خوردیم فکر کنم بیشتر بخاطر آب و هوای اونجاست که آش میجسبه وگرنه مزه ی آشش که ......
آرتین خان
3 مهر 90 20:15
چه عکس های باحالی
مخصوصا وروجک ما با اون قایق بادیش خیلی باحال شده


ممنون عزیزم
خیلی خوشحال شدم از اومدنت))))))))))
مامانی سید پارسا
3 مهر 90 23:58
سلام خانومی. اینجور که معلومه اولش خیلی اذیت شدی ولی ئر نهایت خوش گذشته.. خب با کوچولوها بیرون رفتن همینه دیگه.همش باید در حال جمع و جور کردن بچه باشی.
چه عکسای خوشگلی ازش گرفتین هم اونهایی که از پشت شیشه خیس گرفتین و هم تو دریا.


ممنون عزیزم
خاله ی امیرعلی(الهه)
4 مهر 90 2:41
همیشه به مسافرت و گردش و خوشی خانمی
فدات بشم اینم یه جور خاطره هس هرچند پارسا وروجک بدقلقی کرده
ماشالاه پارساجون خیلی زرنگه ها رانندگیشم باحاله خیلی بهش میاد



ممنون عزیزم
خاطره مامان بردیا
4 مهر 90 15:29
چه عکسای گشنگی... همیشه به گردش و تفریح. می بینم که حسابی به گل پسر خوش گذشته
مامان ماهان عشق ماشین
4 مهر 90 15:41
انشالله همیشه به سفر و خوشگذرونی .چه عکسای خوشگلی


مررررررررررررررررررررسی


مامان فاطمه ی پارسا جون
4 مهر 90 19:55
سلام به خاله مهربون و پسر گلش.
ماشاالله چه بزرگ و آقا شده این پسر خوشگل ما.
یه اسفند حسابی براش دود کن . البته چشم من شور نیست ها. مواظب خودتون باشید.
به ما سر بزنید.

سلام عزیزم
ممنون از لطفت
مامانش
5 مهر 90 0:29
همیشه به سفرای خوب. روز اولم اکشال نداره خوب پارسا نمی دونسته کجا دارین میرین که! بعدش که دیده خیلی خوش می گذره خوش اخلاق شده دیگه!
شکلات مامانی وباباش
5 مهر 90 19:45
سلام اشاا... همیشه به گردش
نازنین نرگس نفس مامان
7 مهر 90 1:29
به به رسیدن به خیر همیشه به مسافرت و گردش آفرین به پارسا جون با این همه عکسای خوشکل که دلمون رو برد خیلی خوردنی شدی ها


مررررررررررررررررررررررسی
پانی
7 مهر 90 11:11
سلام مامان جون پارسا

عزیزم هروقت که به وبلاگ پارسا گلم سر میزنم کلی شاد میشم و هوس میکنم با تمام مشغولیت ها وبلاگ بهداد رو آپ کنم ولی خوب خوش ذوقی شما رو کم دارم دیگههههه.
ما امسال سه روز موفق شدیم بریم نوشهر که دوروزش کامل بارونی بود و روز سوم هم دندون بهدادم زد بیرون و بد قلق بود و آب دهنش می اومد منم ترسیدم زیاد بیرون ببرمش . ولی خدا رو شکر یه استراحت عالی بود.
ولی معلومه شما و بابای پارسا خیلی خوش سفرید. خانمی ایشاالله همیشه به سفر و شادی با یه پسمله خوش اخلاق.

ممنون دوست مهربونم
منم که جز مامانای تنبل نی نی وبلاگم عزیزم،شما خیلی لطف دارین

مريم مامان آريا
7 مهر 90 17:22
سلام عزيزم چند با اومدم براتون نظر بذارم متاسفانه کد امنيتي نميومد و پيام ثبت نمي شد
هميشه به گردش و اميدوارم سه تايي کنار هم شاد و سلامت باشين


سلام
منم همین مشکلو برای نظر گذاشتن دارم
ممنون از لطفت
مامان اسراواسما
8 مهر 90 7:24
سلام مامانی!همیشه به سفر وخوشیخوشحالم که بهتون خوش گذشتهعکسهای پارسا جون خیلی نازن
مامان پرنیان درنیان
8 مهر 90 9:18
خدا رو شکر که بهتون خوش گذشته درکت میکنم بچه که بنای ناسازگاریو بذاره خیلی کلافه کننده است حالا خدا رو شکر که زودی برطرف شد
javadghk
8 مهر 90 22:17
سلام ممنونم بهم سر میزنید چه خبر؟ دیر به دیر آپ میکنیدا سرتون حسابی شلوغه منتظر آپ جدید و آمدن به وبلاگم هستم
فرناز/ مامان ریحانه ناز ناناش
9 مهر 90 1:20
سلام مامان پارساجون شمال بودین؟؟؟ وواااااااااااای خوش به حالتون منم دلم خواست ما که امسال نتونستیم بریم و حسرت به دل موندیم این وروجکتون چه حالی کرده چه عکسای خوشگلی داره سوار اسبم شده چه دل و جراتی داری موش موشکم! من که از اسب می ترسم. راستی مامانش ممنون بابت تبریک قشنگت
ارغوان
9 مهر 90 12:13
عكسا خيلي قشنگ بودن راستي ما فعلا يه پست ديگه گذاشتيم با ببينيم چي ميشه
مامان پارسا جون
9 مهر 90 17:20
سلام خانومی خوبی؟ چه تفاهمی ما هم رامسر بودیم 5شنبه برگشتیم هوا رو داشتی؟ عکسهاتون عالی بود
زهرا مامان پارسا
9 مهر 90 21:55
سلام ما امروز یه تولد کوچولو داریم خوشحال میشم اگر شما هم منت به سر ما بذارین و تشریف بیارین بببببووسس
مامان آبتین
10 مهر 90 9:29
انشاءا.. همیشه به سفر . خوش باشین راستی عکسای پارساجون عالی شدن اینم برا پارسا جون
مامان آبتین
10 مهر 90 9:55
راستی می دونستید ما همدیگرو لینک نکردیم ؟؟؟؟؟؟


سلام عزیزم
شما جزء لینکهای ماهستین،تنها بهانه ی زندگی(آبتین جان)،اینکه ما جزء لینکهاتون نیستسم از کم سعادتی ماست(((((((((((
مامان آبتین
10 مهر 90 10:01
راستی چه قایق بادی باحالی خوش به حال پارسا جون [hr
مرضیه
10 مهر 90 12:39
محمد
10 مهر 90 12:40
شاد باشید وسلامت
مامان پارساپگاه
10 مهر 90 14:12
سلام دوست خوبم از دیدن تک تک عکسای پارسا جون لذت بردم مخصوصا روبروی آبشار خیلی زیبا بودهمیشه به گردش باشید با این گل پسرتون
مامان پارساپگاه
10 مهر 90 14:13
هزار تابرای پارسای گلی
مامان لنا
10 مهر 90 17:33
ای جانم چه ناز شده این عسلچه
مامان آنیتا
11 مهر 90 21:47
چه پسری ماشالله


مرررررررررررررررررسی
مامان ماهان
11 مهر 90 23:28
همیشه به گردش
چه عکسای خوشگلی
پارسا جونم حسابی کیف کردیاااااااااااااا
وااااای منم اصلا بارون رو دوست ندارم


ممنون عزیزم
پس مثل هم هستیم
مامان ماهان عشق ماشین
12 مهر 90 6:39
سلام مامانی.ممنون از دلسوزیتون واسه ماهان کاملا حق با شماست.فعلا که هیچ کس جای خودش نیست.مهد هم مث بقیه.
مامان آنیتا
12 مهر 90 7:52
سلام ممنون که به ما سر زدی
مامان آريا
12 مهر 90 9:28
لیلا حنا
12 مهر 90 10:32
عکسها همش فوق العاده قشنگ بود. امیدوارم این عکس آخریه ماشین در حال حرکت نباشه و این کوچولو فقط تو ماشین خاموش در حال رانندگی باشه.


ممنون عزیزم))))))))))))
صبا
12 مهر 90 15:52
پالسا دونم شلام بیسم بیا دوست دالم.دوستم میسی؟


سلام عزیزم
با کمال میل
منتظران لبخند خدا
12 مهر 90 17:04
ای باکلاس! ای شمال برو! ای چالوس و رامسر برو! ای ویلای خانم حمیدی برو! ای جوجه خور! ای مشتری اکبر جوجه! ممنون که با این همه مشغله یاد ما هم بودین!
ای پارسای نااااااااااااز می‌بوسیمت! اینم دسته گلتون


چقدر ای بودیم و خبر نداشتیم )))))))))))) ممنون دوست خوبم
فهيمه و صدرا
13 مهر 90 12:41
به به ماشالله خوش گذشته
فهيمه و صدرا
13 مهر 90 12:41
اي ول رانندگي گل پسر يواش خاله
فهيمه و صدرا
13 مهر 90 12:41
چه قايق قشنگي خاله كلا پسر باحالي هستي جيگر
سعيدي
14 مهر 90 15:32
خدا حفظش كنه و مايه چشم روشني و عزت و افتخار و سربلندي وتاج افتخارت باشه ، گلي تربيت كني كه جامعه با او و بنام تو افتخار كند . اسپند يادتون نره .موفق باشيد
نانی
14 مهر 90 17:47
همیشه به سفر. ایشااله همیشه خوش باشین
مامان پرهام
14 مهر 90 21:03
سفر خوش! چه پسری ماه!
مامان اسراواسما
15 مهر 90 14:00
پارسا جون خوشگل خاله روز جهانی کودک مبارکت باشه عزیزم
مامان مهنا
16 مهر 90 1:59
محمد
16 مهر 90 9:59
ولادت باسعادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت ، حضرت امام رضا (ع) پیشاپیش برشما وخانواده محترمتان مبارک باد
maedeh
16 مهر 90 12:47
happy baby day
مامان آريا
16 مهر 90 15:10
عزيز دل خاله روز كودكو به تو خوشگلم تبريك مي گم
شکلات مامانی وباباش
16 مهر 90 16:05
سلام پارسا جون روزت مبارک
باباعلی
16 مهر 90 16:24
سلام ... رمزشو ندارم که ...
خاله ی امیرعلی(الهه)
16 مهر 90 16:27
پارسای وروجک نازنینم روزت مبارک بوووووووووووووووووووس
مامان مهنا
16 مهر 90 23:49
سلام گلم مرسی که سرزدی عیدتونم مبارک راستیتش دیشب که اومدم تو وب پارساجون همه عکساش باز نشد ولی حالا عکساشو دیدم خیلی بهم چسبید این گوگولی جونو
مامان كيانا
17 مهر 90 15:27
به گوش دل ندا آمد، که یار دلربا آمد …. به درد ما دوا آمد، رضا آمد، رضا(ع) آمد خدا داد آنچه را وعده،‌ بشد در ماه ذیقعده … که آمد بهترین بنده، رضا آمد ، رضا آمد (روز كودك وولادت ستاره هشتم مبارك)
پانی
17 مهر 90 22:41
عزیز با نمک خاله ایشالله همیشه به گردش و تفریح با مامان جون مهربون و بابایی جونت. مامان پارسا جون خاطرات سفرتونو خیلی خوب نوشتی ، عجب وروجک خاله کیفی کرده ، ما رو هم کیفور کردی.
مامانی سید کوچولو
17 مهر 90 23:01
ابکش به کفگیر میگه چقدر سوراخ داری رفتم تو نظرات یه بندخ خدایی دیدم بهش گفتی چرا اپ نمیکنی
مامانی سید کوچولو
17 مهر 90 23:02
اصلاحیه " بنده خدایی"


خدایی نظرت خییییییییییییییییلی بار شرمندگیش زیاد بود برام،حتما تا فردا همین موقع آپ خواهم کرررررررررررررد
بابا محسن
18 مهر 90 10:14
مامان ریحانا
18 مهر 90 12:03
سلام خوبی پارسا در چه حالیه


سلام
ممنون
من نمیتونم هیچ وبی رو باز کنم،چرا؟
فهیمه مامان پرهام
18 مهر 90 15:35
سلام عزیزم ممنون که توی این مدت بهم سر زدی اما باور کن که من هیچ کامنت تائید نشده ای ندارم در ضمن امیدوارم این سفر باعث نشه که دیگه کمتر برین ها بیا سفر نامه های منو بخون و ببین چه ها که برامون پیش نیومده ببوسش با اون عکساش توی آب
آرزو مامان آرش
19 مهر 90 8:45
سلام خوبی؟ پارسا جون خوبه؟ خوشحالم که در نهایت بهتون خوش گذشته و پارسا جون اذیت نشده. ببوسش. استخر آرش همانطور که گفتی رو باز است آن عکسهای پست قبل مربوط به استخر خانه جدید است که خوشبختانه روباز نیست.
فهیمه مامان پرهام
19 مهر 90 19:43
عزیزم مگه پارسا جون مشکل خاصی داره؟
این سنش که خیلی خیلی شیرینه و بعدا" خیلی دلت براش تنگ میشه. من که حسابی دلم برای هفت هشت ماهگی پرهام تنگ شده.


نه خدارو شکر
شایدم من خیلی حساس و زود رنج شدم سریع با کوچکترین مشکلی یه عالمه قاطی میکنم((((((((((((
مامان آبتین
20 مهر 90 13:29
ما اومدیم اما شما آپ نبودید به حر حال عکسای پارسا جون بازم دیدنی بود و مطالب مامانی که اینقدر قشنگ همه چی رو توصیف کرده بود امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشید اینم برا پارسا جون
مامان پارسا جون
20 مهر 90 20:13
سلام مامان پارسا کجایی مشغولی؟
مامان سام
22 مهر 90 8:41
ان شاالله هميشه خوش باشي در كنار خانواده.سفر با بچه ها هميشه برا ما مامانا پر ماجراست