پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

ღ وروجک خونه ي ما ღ

مامان وباباو پارسا رفتن به ........

سلام به همه ی دوستای خوب ومهربونم،خوبین؟ من و بابایی وپارسا برای اولین بار سه شنبه 1390/6/21به قصد یک مسافرت دو روزه ی سه نفره به سمت چالوس راه افتادیم،تا برسیم چالوس پارسا خواب بود برای صبحانه رسیدیم چالوس رفتیم کافه ی ساحلی رادیو دریا صبحانمون رو خوردیم (خیلی چسبید)و صبحانه ی پارسا رو هم دادم تا اینجا ی مسافرتمون همه چیز ایده آل بود هوای عالی،صبحانه ی دلچسب،مسافرت عشقولانه و یه پسر آرومه دوست داشتنی ولی چشمتون روز بد نبینه که پارسا بعد از صبحانه خوردن بنای بد قلقی رو شروع کردو به هیچ صراطی مستقیم نشد که نشد ما هم سریع حرکت کردیم به سمت رامسر ویلای خانوم حمیدی تو خ کازینو که پاتوق همیشگیمونه برای ناهار بابایی پیشنهاد داد که سلمانش...
16 مهر 1390

همه چی از همه جا

سلام و صددددددددددددددد سلام به همه ی خاله های مهربون سلام به آقا پارسای مامان این آپ کردن منم برای خودش معضلی شده،درسته که من یه مقداری تنبل هستم و گاهاًسهل انگار ولی یه قضیه ی دیگه اینه که شرکتی که ازشADSL گرفتم از یک صبح تا هفت صبح دانلودش رایگانه و منم که اکثراًدر حال چرتکه انداختن هستم معمولاً آپ کردنمو میزارم برا همین ساعت ولی خوب تا پارسا بخوابه اول باید یه سری از کارهای خونرو انجام بدم بعد هم که میشینم پای نت گاهی انقدر وب گردی میکنم که دیگه حالی برای آپ کردنم باقی نمیمونه و گاهی هم اونقدر خسته میشم از کارها و فعالیت روزانه که خوابو به هر چیزی ترجیح میدم ولی به تمام مادرای زرنگ حسودددددددیم میشه هوارتاااااااااااااااا اول ا...
20 شهريور 1390

روزمرگیهای پارسا خان

سلام به همه ی دوستای خوبم سلام به روی ماه گل پسرم پارسا این روزها از لحاظ جسمی اصلاًحال خوشی ندارم،یه ضعفی بطور دائم توی بدنمه که حس و حال هر کاری رو ازم گرفته حتی بازی کردن با تورو چندروزیه که تو هم خیلی بهانه گیر شدی و نق نقو شاید میخوای دندون در بیاری بهر حال که اوضاع این چند روز قمر در عقربه با تمام این توصیفات وقتی به وب بقیه دوستات سر میزنم واقعاً وجدان درد میگیرم و بلافاصله تصمیم میگرم برات یه آپ جدید بزارم ولی خوب حکایت ما هم شده مثل توبه کردن بعضی آدمها(توبه کردم که دگر می نخورم ............ بجز از امشب و فردا شب و شبهای دگر) امروز که داشتم عکسای دوربینو نگاه میکردم تصمیم گرفتم از بازی کردنات یه آپ بزارم،هر چند که بازی کر...
11 شهريور 1390

تبریک عید فطر

منم به نوبه ی خودم عید فطر به تمام دوستان خوبم تبریک میگم مخصوصاً به دوستان عزیز بلاگفاییم که متأسفانه نمیتونم براشون نظر بزارم                        بارخدایا...............              از کوی تو بیرون نرود پای خیالم                        نکند فرق به حالم               ...
9 شهريور 1390

مستقلات پارسا

سلام به روی ماه تمام دوستان خوبم خوبین؟خوشین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ویه سلام گرم هم خدمت پارسا خان (واسه اون روزی که ایشالا قراره نوشته های مامانی رو بخونه.) بلاخره غول آپیدن غول تنبلی رو خورد و ما اومدیم خدمت شما من و بابایی و خاله ساره و مامان مرضیه واسه سیسمونی شما کاری کردیم،بگو چه کاری؟(وای چقدر لوس شدم،جدی میشوم)بجای کمد واسه وسایلت و لباسات از همون کمد دیواری و کابینت خونه استفاده کردیم وتو اتاقت فقط تخت و اسباب بازیاتو گذاشتیم که قبلاًتو یه پست برات عکساشو گذاشتم عزیز دلم وقتی شما بدنیا اومدی و یواش یواش تونستی آب بازی کنی متوجه شدم وقتیکه آب از شیر بالا با فشار میاد تو وانت میترسی و وقتی میشینی تو وان راحت نیستی،این شد که در یک عمل پ...
3 شهريور 1390

بی بی انیشتن و..........................

سلام و صد سلام به همه ی دوست جونیام سلام به آقا پارسای مامان نمیدونم نمایشگاه سرگرمیها و بازیهای پارسال کودک و رفتین یا نه؟(تو پارک گفتگو) نمایشگاه جالبی بود البته بیشتر بدرد 2 سال به بالا میخورد،خلاصه اینکه من از اونجا یکسری سی دی های بی بی انیشتن برای پارسا گرفتم به این امید که ببنید باشد که انیشتن شود البته من خودم فکر میکنم که سطحش برای فیلسوف کوچک ما خیلی بالاست ولی اهل فن توصیه کرده اند که روزی 20 دقیقه بزارم پارسا ببینه ما هم بنا به توصیه های واصله داریم اینکارو انجام میدیم خلاصه که منتظر انیشتن دوم باشید که توراهه فکر کنم بچم حسابی قاطی کرده ها             &...
28 مرداد 1390

اولین مسافرت آقا پارسا

سلام به هم ی دوستای خوبم وآقا پارسای خودم خوبین؟خوشین؟سلامتین؟امیدوارم اوضاع بر وفق مراد باشه جونم بگه براتون که ماامسال نتونستیم مسافرت جایی بریم چون مامان مرضیه ی مهربون حالشون خوب نبود و اصلاًنمیشد تنهاشون گذاشت وبعدشم که ایشون عمل کردن و دوران نقاهت و.......... خلاصه اواخر ماه پیش یه روز که دورهم بودیم مامان مرضیه جون گفتن که دلشون تو خونه خیلی گرفته بدشون نمیاد که یه مسافرت کوچولو و سبک برن این شد که تصمیم گرفتیم بریم اصفهان (مامانی اونجا 5 تا دوست جون خیلی خیلی خوب مهربون داره) تا هم یه دیداری تازه کنیم وهم یه آب و هوایی اینجوری شد که ما چهارشنبه 29تیرماه حرکت کردیم به سمت محلات  تا شب رو سرچشمه بمونیم و صبح مامان مرضیه ی...
22 مرداد 1390

مامان خوش خیال

بازم سلام به ندای وجدانمان  که از تنبلی و بی همتیمان به عذابی بس شدیدمبتلا شده بود گوش جان سپردیم و در یک حرکت ضربتی رسیدیم به آپ دوم و یک قدم نزدیکترشدیم به عکسهای اصفهانمان (مژده به خاله ساره) اینجانب یعنی مامانی پارسا رو گذاشتم تو نی نی لای لای و با خیال راحت رفتم تو آشپزخونه به کدبانوگریم برسم که دیدم ای دل غافل عجب حفاظ محکمی داره ابن نی نی لای لای!!!!!!!!!!!! بدون شرح                                           &nb...
15 مرداد 1390

آقا پارسا و میز کارشون

از اونجایی که پارسای خونه ی ما علاقه ی شدیدی به لپ تاپ مامانی نشون میده با بابایی تصمیم گرفتیم تا یه لپ تاپ هم برای پسمل عسلی بگیریم ولی جناب مهندس ما در حین کار به قدری روی لپ تاپ خم میشدن که من و بابایی نگران ستون فقرات ودیسک کمر ایشون شدیم این شد که در یک تصمیم ناگهانی دل به دریا زدیمو با تکیه بر یارانه های کرامتی دولت .... به آقای نجار که معرف حضورتون هستن سفارش ساخت یک میز کار برای مهندس جوان رو دادیم وجناب نجار عزیز هم مثل همیشه نهایت ذوق و سلیقه رو بخرج دادن مامان عجولم دیگه، حتی نذاشتم میز به اتاق پارسا برسه همون بدو ورودعکاسیمو شروع کردم              &n...
15 مرداد 1390